من به هیچ چیز فکر نمی کنم! من به نگاه مشتاق یک قناری در قفس ، به پرواز قمری های خاکستری فکر نمی کنم! ..... من به کودکان اسکاچ فروش یخ بسته از سرما در خیابان فکر نمی کنم!... من به گربه لنگان همسایه فکر نمی کنم! من به قربانی شدن عدالت به پای قانون فکر نمی کنم!... من به فصل آهن و دود فکر نمی کنم!.... به کتابهای غربت فکر نمی کنم. ..... به بردگان خاموش فکر نمی کنم. به زندگی زنان تنهای محبوس فکر نمی کنم. .... من به سیاهدلان بی هوش فکر نمی کنم.... به نگاه پرتمنای سائلان برخاک فکر نمی کنم. من هر روز فکر می کنم. اما به هیچ فکر می کنم. من به تو فکر نمی کنم! به زجه نگاه عاشقت فکر نمی کنم!... به زندگی سراسر رنجت فکر نمی کنم! .... به تو که همیشه سرگردانی فکر نمی کنم! .... به اشکهای شبانه ات فکر نمی کنم!.... به غمهای رو ی شانه ات فکر نمی کنم! ... به نثر شاعرانه ات فکر نمی کنم!...... به زندگی فکر نمی کنم!.... به لاله های واژگون صحراها فکر نمی کنم!... به طوفان دریاها فکر نمی کنم!.... من به نقاش هستی که رنگ غم آفرید فکر نمی کنم! ...... همه فکر می کنند تا باشند ! اما من فکر نمی کنم تا نباشم! من فکر نمی کنم تا بخوابم! .......
خواب را می خواهم که خواب، عاری از هر فکر مسموم و خاکستری رنگ هستی ست!