درین وهم خواب آلود خیال و در میان صورتکهای مات و رهگذر ، به هنگام گرگ و میش آسمان، تو را به خواب دیدم.
خواب دیدم من در میان آغوش تو ، ، به سوی نور جاده های سیاه را می کاوم . موهایت بلند و تنت قامت بسته در جریان نسیم بو د و من آویخته به پیراهنت ، لحظه هایم را با خنده هایم رج می زدم.
چه خوب بود آن دوران کوتاه و رویا انگیز پیوستن . خواب خوب سبز من با تبر صدای زنگ
مزاحمی شبانه از هم گسیخت و تلنگر نبودن تو چشمهایم را به باران غم سپرد.
و من خیس از بامدادان به اشتیاق دوباره دیدن رویای تو در بالین سردم لولیدم و به انتظار
دوباره بودنت چشمهایم را مچاله کردم.
من خواب دیده ام خواب یک سراب دیده ام
من نور دیده ام تو را به صد شور دیده ام
.... ....